سپیدار سبز

وبلاگ علمی هنری

سپیدار سبز

وبلاگ علمی هنری

شیطان نفس

صد شیر گرسنه در رمه گوسفندان چندان تباهی نکنند که یک ساعت شیطان کند.

وصد شیطان آن تباهی نکند که یک ساعت نفس آدمی با وی

دوستی حق

آنکس که حق را دوست داردخداوند سه خصلتبه وی دهد:

۱- سخاوتی همچون سخاوت دریا

۲- شفقتی چون شفقت آفتاب

۳- . تواضعی چون تواضع زمین

انسانیت

حکیمی فرمود:

دشمن ترین آفریدها نزد خدا دونفرند:

۱-  مردیکه خدا اورابه حال خود گذاشته واز راه راست دور افتاده . بارگناه دیگران را بر دوش کشیده وگرفتار زشتی های خود نیز می باشد.

۲-مردی که مجهولاتی به هم بافته .ودر میان انسانهای نادان امت . جایگاهی پیدا کرده است. در تاریکی های فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا کور است.

آدم نما ها او را دانا و عقل کل می دانند.و خودش نیز به این باور رسیده .

هیهات که از انسانیت و هم نوع دوستی بسی فاصله گرفته است.

 

 

موسیقی و معماری ۲

شنوایی انسان
 
گوش از سه بخش خارجی.میانی و داخلی تشکیل شده است.گوش خارجی صداها را جمع آوری کرده و به داخل مجرای گوش هدایت می کند.انرژی صوتی از طریق مجرای شنوایی  عبور می کند و قسمتهای مختلف گوش میانی را به حرکت در می آورد . گوش میانی از طبل گوش ( پرده سماخ ) . استخوانهای چکشی . سندانی و رکابی تشکیل شده است . استخوان رکابی مانند پیستونی عمل کرده و ارتعاشات را به مایع گوش داخلی منتقل می کند . حرکت این سیال سبب حرکت سلولهای مو در حلزون شده . که به نوبه خود عصب را در غشای پایه تحریک کرده و این تحریک تپ های الکتریکی را توسط عصب کرانیال به مغز منتقل می کند . این تپ ها را به صورت صدا می شنویم .
تشخیص تواترها در حلزون . توسط غشا پایه ای انجام می شود . این غشا در یک انتها در تواتر 20Hz و در انتهای دیگر در تواتر      20000HZ   به ارتعاش در می آید .
گوش تواترهای مجزا و مشخص را تشخیص داده و می شنود . مع ذالک ساز و کار شنوایی به کمک مغز این قابلیت و توانایی را دارد که هم تواترهای تک و ساده و هم ترکیب آنها را در غالب صدا بشنود .
بنابراین هنگامی که به یک قطعه موسیقی که توسط چهار نفر اجرا می شود گوش می دهیم . هم می توانیم صدای ایجاد شده را از ارکستر چهار نفره و هم صدای ایجاد شده از تک تک آلات موسیقی را بشنویم .
گوشی که عادت کرده باشد . به کمک تمرکز حواس می تواند در یک ارکستر ۱۲۰ نفره تنها صدای یک آلت موسیقی را بشنود ( در این مورد حس بینایی نیز کمک می کند ) . نوازندگان نیز معمولا قادر به چنین کاری هستند حتی اگر از یک آلت موسیقی بخصوص تعدادی چند در ارکستر وجود داشته باشد .
 
علاوه بر این گوش می تواند حق انتخاب داشته باشد یهنی در صدای زمینه نغمه ای خاص را بشنود هر چند صدای زمینه مثلا      20dB   بالاتر از آن نغمه باشد به این ترتیب گوش مانند فیلتری عمل می کند و سایر صداهای نا خواسته را تضعیف می کند لکن به طور طبیعی گوش عکس آنچه قبلا نوشته شد نیز عمل می کند . بدین معنی که صداهایی که از نظر تواتر و فاز از هم مجزا هستند ترکیب می کند . برای مثال در یک ضربه زدن به سیم پیانو سه نغمه ایجاد شده با تواتر متفاوت . در صورتیکه بسرعت نواخته شوند غیر همفاز خواهند بود . علی رغم اینکه سه نغمه با حداکثر شدت به طور همزمان نواخته نمی شوند . ولی گوش آنها را ترکیب کرده و به عنوان صوت واحد می شنود .
در محاسبات دسی بل و همین طور در قسمتهایی که در ذیل خواهد آمد . فرض بر این است که گوش از اختلاف فازها صرف نظر کرده و تواترها را ترکیب می کند . اما این موضوع همیشه صحت ندارد بخصوص هنگامی که تفوت تواترها زیاد باشد . به این دلیل . داده های جداول مربوطه ( نمایش صداهای مختلط به صورت یک عدد ) ممکن است گمراه کننده باشد از این رو لازم است با دقت و احتباط از آن استفاده شود .
در آستانه شنوایی  ( تقریبا OdB ) مولکول های هوا به طبل گوش برخورد کرده و دامنه نوسانات طبل گوش تقریبا یک انگستروم بود. که این مقدار تقریبا معادل قطر یک اتم است .
بنابراین حساسیت گوش انسان نزدیک به حدود واقعی است . درانتهای دیگر بیناب نوفه . آستانه درد برابر 130dB  است . که سبب حرکت ارتعاشی طبل گوش با دامنه    25/0 MM   می شود . گستره بین دو مقدار بسیار وسیع است .
شرح مختصری که درباره حداقل شنوایی داده شده نشان می دهد که نوسانات طبل گوش در نتیجه فشار هواست . بنابراین کمیتی که بیش از شدت ( چگالی توان ) مورد نظر است . فشار صدا ( چگالی نیرو ) است و همچنین کمیت تراز فشار که نسبت فشار صوت به فشار صوت مبنا بر حسب dB   است .

خانه دنیا

چگونه خانه دنیا را تعریف کنم . که ابتدای آنسختی و مشقت است و پایان آن فنا و نابودی!!

در حلال حساب . و در حرام آن عذاب است و بس.

کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد. اورا اگاهی می بخشد وآنکس را که چشم به دنیا بدوزد کور دلش می کند.

پس تف بر این دنیای فانی که همه چیزش فانیست و پایگاهی ندارد . همچون گف روی دریا.

بهتر آن نیست که هم دیگر را دریابیم به خاطر او که همه چیز ما از اوست.

به تو نگویم پس....

ای خدای یکتا. از اینکه من را آفریدی ازت ممنونم.

از اینکه همه نعمتهایت را در اختیار من قرار دادی سپاسگزارم.

بار الهی دوستد دارم چون محبوت ترینی. می پرستمت  چون خدایی . می ستایمت . چون یکتائی

و سر سجده به درگاهت می گذارم چون تنها و تنها خدایی را تو لایقی و بس.

پس دستم بگیر ورهایم مکن که نیازم به توست . ای بی نیاز ترین .

 

می ستایمت و حلقه نشان بندگیت را با افتخار بر گردن می آویزم.

نیازم به توست ای بی نیازترین. و نگاهم به توست .ای سخی ترین .

اگر رحم و کرم و سخاوتد نبود .

اگر عطا و عنایت و ستاریت نبود ....... وای بر من بود و بس.

 

 

حضور

دل خسته وحزینم. دل گرفته و غمگین . گویی آرامش از برم رخت بر بسته و سفره پر مهر دلش راجایی دگر گسترده است.

شاید که همین است ودلش در آن مکان آرامتر است. سرگردان گشته ام . ودلم را رهای بیابان تنهایش کرده ام.تنها یک راه در پیش ذهنم است وآن.مرور گذشت ایام .

چهره اش که بر پرده نگاهم مجسم می شود. ثابت نمی ماند. چون تیر رسته هز چله ابروان کمندش . پرده نظرم را می درد و حواسم را به گیسوان کمندگونه اش جلب می کند. با سختی نظر موافق دل رهاشده ام را به گیسوانش گیر می دهم. اما حرکت ناز گونه سرش به این سوی وآن سوی .گیسوان موج گونه اش را به طلاتم می اندازد ودست خسته ام را درامواج زیبایش غرق می کند.

جسم از او کندم و غرق حسرت دیدار وکلام زیبایش شدم. اما با دل شیدای بی زبان چه کنم؟؟؟

که کنده شدن از خانه مهرو عشق او برایش محال است.

                                                            

خدایا در خلوت حضورت .حضورم ده . ودر سفره خان لطفت. وجود. که گر تو نیز دریغ کنی چه کنم؟

ای هستی بخش جانان. با عنایتد . حضوردیگری برایم رقم زن تا در حضورت بندگی را اثبات کنم . و حضورم را حضور زنم. 

کامل وخلاصه و مفید

حیف نیست که ما خود بپرسیم که اول از خود چه میخواهیم؟!!

آنگاه از دیگران طلب کنیم؟!!

و توقع را کم کنیم؟!!

در اصل : وای بر کسی که بفروخته باشد همه چیزها به هیچ چیز و خریده باشد به هیچ چیز همه چیزها.....

عرش کبریا

 
اجابتم کن به لطف و کرمت و ببخش مرا به
 مرحمتت که تنها توئی پناه بی منت و تنها توئی آخر هرلذت, برای رسیدن یاری ام کن , برای کمال هدایت .دوستت دارم اگر دستم خالیست و می جویمت اگرچشمانم کور است . رهایم نکن که بی پناهم عذابم نکن که ناتوانم بگیردستم را که میدانم دوستم داری .
 
 
از نشانه هایی که پروردگار از بنده ای روی برتافته است آن است که اورا به کارهایی مشغول می سازد که نه دنیایش را مفید می افتد و نه آخرتش را.
 
پس اگر آنچه خواهی نیست . آن خواه که هست وآن هیچ نیست جز ذات اقدس کبریائیش .
 
 
هنر عبارت است از : خلق . آفریدنی زائیده احساس کمبود ونیاز به آن چیزی است که در این عالم نیست ومن می آفرینم که اگر می بود احتیاجی به آفریدن نبود.

موسیقی و معماری

تعریف معماری:

شناخت معماری با شناخت عوامل تشکیل دهنده /ان آغاز می شود. این برداشت در بر گیرنده کلیه عناصر کالبدی و ساختاری است و امور و مسائل جامعه شناختی فرهنگی - که از شاخه علوم انسانی نشاءت گرفته - کلیتی را می سازد که بدان <معماری> اطلاق می شود.

تعریف معماری از نگاه معماران:

تعریف معماری از نگاه معماران متفاوت است .به برخی از آنها می پردازیم.

ویلیام موریس:

معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری ر احاطه می کند وزمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم نمی توانیم از معماری خارج شویم زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجادشده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.

جان راسکین:

تعریف درست معماری بطوریکه آن رااز یک مجسمه متمایز کند عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص وجانمایی آن در آنجا براساس مناسب ترین اصول ساختمان .

اتین لویی بوله:

معماری چیست؟آیا من آن را همسو با وییروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟نه.

این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانه شان را تنها پس از این که شکل آن را تصور می کردند می ساختند .

این فرآورده ذهنی و خلافیت هست که معماری را تشکیل می دهد اینک ما می توانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر می رسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد .

آدولف لوس :

زمانی که ما یک تپه و توده خاک به طول ۶ فوت و عرض ۳ فوت در جنگل رو به رو میشویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است به فکر فرو میرویم و چیزی در درون ما میگوید : «اینجا کسی دفن شده است» . آن توده خاک معماری است.

لوکوربوزیه :

اینکه معماری در لحظه ای از خلاقیت بوجود می آید یک حقیقت انکار ناپذیر است. زمانیکه ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تامین خواسته هایی برای آسایش و راحتی است برای رسیدن به هدفی متعالی تر از تامین نیازهای صرفا کارکردی برانگیخته میشود و آماده میگردد تا تواناییهای شاعرانه ای را به معرض نمایش گذارد که ما را بر می انگیزانند و به ما لذت و سرور میبخشند.