سپیدار سبز

وبلاگ علمی هنری

سپیدار سبز

وبلاگ علمی هنری

حضور

دل خسته وحزینم. دل گرفته و غمگین . گویی آرامش از برم رخت بر بسته و سفره پر مهر دلش راجایی دگر گسترده است.

شاید که همین است ودلش در آن مکان آرامتر است. سرگردان گشته ام . ودلم را رهای بیابان تنهایش کرده ام.تنها یک راه در پیش ذهنم است وآن.مرور گذشت ایام .

چهره اش که بر پرده نگاهم مجسم می شود. ثابت نمی ماند. چون تیر رسته هز چله ابروان کمندش . پرده نظرم را می درد و حواسم را به گیسوان کمندگونه اش جلب می کند. با سختی نظر موافق دل رهاشده ام را به گیسوانش گیر می دهم. اما حرکت ناز گونه سرش به این سوی وآن سوی .گیسوان موج گونه اش را به طلاتم می اندازد ودست خسته ام را درامواج زیبایش غرق می کند.

جسم از او کندم و غرق حسرت دیدار وکلام زیبایش شدم. اما با دل شیدای بی زبان چه کنم؟؟؟

که کنده شدن از خانه مهرو عشق او برایش محال است.

                                                            

خدایا در خلوت حضورت .حضورم ده . ودر سفره خان لطفت. وجود. که گر تو نیز دریغ کنی چه کنم؟

ای هستی بخش جانان. با عنایتد . حضوردیگری برایم رقم زن تا در حضورت بندگی را اثبات کنم . و حضورم را حضور زنم. 

کامل وخلاصه و مفید

حیف نیست که ما خود بپرسیم که اول از خود چه میخواهیم؟!!

آنگاه از دیگران طلب کنیم؟!!

و توقع را کم کنیم؟!!

در اصل : وای بر کسی که بفروخته باشد همه چیزها به هیچ چیز و خریده باشد به هیچ چیز همه چیزها.....

عرش کبریا

 
اجابتم کن به لطف و کرمت و ببخش مرا به
 مرحمتت که تنها توئی پناه بی منت و تنها توئی آخر هرلذت, برای رسیدن یاری ام کن , برای کمال هدایت .دوستت دارم اگر دستم خالیست و می جویمت اگرچشمانم کور است . رهایم نکن که بی پناهم عذابم نکن که ناتوانم بگیردستم را که میدانم دوستم داری .
 
 
از نشانه هایی که پروردگار از بنده ای روی برتافته است آن است که اورا به کارهایی مشغول می سازد که نه دنیایش را مفید می افتد و نه آخرتش را.
 
پس اگر آنچه خواهی نیست . آن خواه که هست وآن هیچ نیست جز ذات اقدس کبریائیش .
 
 
هنر عبارت است از : خلق . آفریدنی زائیده احساس کمبود ونیاز به آن چیزی است که در این عالم نیست ومن می آفرینم که اگر می بود احتیاجی به آفریدن نبود.

موسیقی و معماری

تعریف معماری:

شناخت معماری با شناخت عوامل تشکیل دهنده /ان آغاز می شود. این برداشت در بر گیرنده کلیه عناصر کالبدی و ساختاری است و امور و مسائل جامعه شناختی فرهنگی - که از شاخه علوم انسانی نشاءت گرفته - کلیتی را می سازد که بدان <معماری> اطلاق می شود.

تعریف معماری از نگاه معماران:

تعریف معماری از نگاه معماران متفاوت است .به برخی از آنها می پردازیم.

ویلیام موریس:

معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری ر احاطه می کند وزمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم نمی توانیم از معماری خارج شویم زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجادشده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.

جان راسکین:

تعریف درست معماری بطوریکه آن رااز یک مجسمه متمایز کند عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص وجانمایی آن در آنجا براساس مناسب ترین اصول ساختمان .

اتین لویی بوله:

معماری چیست؟آیا من آن را همسو با وییروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟نه.

این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانه شان را تنها پس از این که شکل آن را تصور می کردند می ساختند .

این فرآورده ذهنی و خلافیت هست که معماری را تشکیل می دهد اینک ما می توانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر می رسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد .

آدولف لوس :

زمانی که ما یک تپه و توده خاک به طول ۶ فوت و عرض ۳ فوت در جنگل رو به رو میشویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است به فکر فرو میرویم و چیزی در درون ما میگوید : «اینجا کسی دفن شده است» . آن توده خاک معماری است.

لوکوربوزیه :

اینکه معماری در لحظه ای از خلاقیت بوجود می آید یک حقیقت انکار ناپذیر است. زمانیکه ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تامین خواسته هایی برای آسایش و راحتی است برای رسیدن به هدفی متعالی تر از تامین نیازهای صرفا کارکردی برانگیخته میشود و آماده میگردد تا تواناییهای شاعرانه ای را به معرض نمایش گذارد که ما را بر می انگیزانند و به ما لذت و سرور میبخشند.

خداوندا......

 
 
خداوندا!! اگر تورا از خوف دوزخت مپرستم در دوزخت بسوزان.
 
واگر به امید بهشتد می پرستم. برمن حرام گردان.
 
واگر از برای تو . تورا می پرستم جمال باقی از من دریغ مدار.

آخرین یادداشت حسین پناهی

 

حسین پناهی

 

دل خوش

جا مانده است 

 چیزی جایی

که هیچ گاه دیگر

هیچ چیز

جایش را پر نخواهد کرد

نه موهای سیاه و

نه دندانهای سفید

خانه .....انتظار

خانه است وسکوت. خانه است و انتظار. و.... خانه است و صبر.....ودیگر هیچ

به سکوت چه بگویم.

وبا سکوت از چه بگویم که با معنایش جوابی رسا داد.

با انتظار چگونه ادامه دهم که چاره نیست.

وبا صبر چه کنم که هردو را مشتاق کرده است.

 

خانه است وسکوت. اماسرشار از آرامش . تنها اوست که همدم حریم خانه است وحریم دل.

اوست که تنها وتنها با بیان سکوتش و سکوتم را کلام است و نگاهش هم جوابی.

 

باید که اینگونه بود.

باید که چنین کرد. وباید که ادامه داد. چون که اوست که پرباراست.

واوست که سرشار است.

سرشار ازناشنیده ها .

سکوت است وسرشار از نا گفته ها

و درپس آن....... نگاهی به ادامه آمدن.

وآن هم انتظار. وباید انتظارش را کشید . چون انتظار است

 

 

وبیش از این ازتونمی خواهد.

سهمش از تواین است:   انتظار .... وانتظار و باز هم انتظار.

چون صبر نتیجه آن است .وچون که اوبیاید همه چیز را خواهی داشت.

باصبر. صبوریرا  وباصبر . سکوت را   و شکست سکوت را.

 

وباصبر انتظار را    و باصبر به سر آمدن انتظار را   وباصبر صبر سرآمدن انتظار را خواهی داشت.

 

وچه زیباست لحظه ای که هر سه در کنارت .... ودیگر تو تنها نیستی.

                                           پس از صبر نوبت ظفر اید

 

 

بنام خدا


  


اگر کمی به تاریخ ادیان و مذاهب نگاه کنیم میبینیم که خیلی از این مذاهب اصلا حرفی از اینها نیست وخیلی ها نیز در کوران حوادث روزگار رنگ باختند .و تعدادی از مذاهب نیز که برخی از آنها روزی خوار اسلام نیز هستند از ره به بیراهه رفتند واز چاله به چاه افتادند. در میان این همه مذاهب تنها مذهبی که بدون اتکال به قدرت حکومتی جباران روزگار توانست  روی پای خود  ایستادگی کند. مذهب تشیع بود.مذهبی که  در هرزمانی وبه هر بهانه ای ظلم ظالمان و بی عدالتی  حاکمان بی عدالت  را به دوش می کشید و اکنون نیز به مدد الهی و با استقامت و پایداری پیروان این مذهب راستین در عصر کنونی  وبه برکت انقلاب اسلامی ایران  در سرتاسر  عالم هستی با افتخار سر بلند کرده و به راه خویش که همان رساندن پرچم این مذهب به دست صاحب اصلی آن می باشد ادامه می دهد.


راستی!!


راز ماندگاری مذهب شیعه چیست؟


و پاسخی هرچند مختصر به این پرسش:


 مهم ترین دلیل ماندگاری مذهب شیعه، حق بودن آن است. قرآن مجید بر اصیل بودن حق تأکید دارد و می فرماید: کف روی آب نابود می شود و اما آن چه به مردم سود می رساند می ماند..(رعد / 17)خداوند این مثال را برای حق و باطل مطرح کرده است.از این رو، با وجود مخالفت های شدیدی که با شیعه در طول تاریخ شده است نتوانستند آن را از صفحة روزگار محو نمایند.
برای ماندگاری علل گوناگونی مانند اهتمام ائمة اطهار(ع) و غنی بودن محتوای کلام پیشوایان مذهب از جمله نهج البلاغه و احادیث اهل بیت(ع) و صحیفة سجادیة امام سجاد(ع) و نشر و اشاعة فرهنگ تشیع از طریق مباحثه و مناظره و تشکیل جلسات و کلاس درس از طریق امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و پرورش شاگردان متعدد در حوزه های علمی و زحمات بی شائبة عالمان دین در عصر غیبت در ترویج مکتب تشیع و پویایی فقه تشیع به مقتضای اجتهاد و حفظ شعائر مذهب از طریق اقامه مجالس عزاداری در محرم و صفر و وقوع نهضت خونین حسینی و شهادت امام حسین(ع) و اسارت خاندان پیامبر (ص) مؤثر بوده است.



عشق و عاطفه

میدونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه؟ لبخندیه که بی اراده روی لبهای یک عاشق نقش میبنده که در نهایت سکوت فریاد بزنه :دوستت داره
 
 
ابر بارنده به دریا می گفت من نبارم تو کجا دریایی , در دلش خنده کنان دریا گفت ابر بارنده تو خود از مایی...!!!

بهداشت روانی و نبوغ

   

(( رابطه نبوغ با بیماریهای روانی حداقل از دوهزار سال پیش مورد بحث بوده است....ارسطو خلاقیت را با صرع،  مالیخولیا، و افسردگی مرتبط می سازد......موضوع نبوغ و دیوانگی قرنها ادامه یافت.....بین خلاقیت هنری و بیماریهای روانی ارتباط علمی وجود دارد))

 

 

خلاقیت در انسان یک پدیده چالش پذیر، پر تضاد و مجذوب کننده است. خلاقیت با خلقت آدمی متولد شده و طول عمری به اندازه بشریت دارد. مظاهر خلاقیت در انسان را در دستاوردهای بشر مانند ابداع صنایع، مضامین بکر ادبی، موسیقی های دلنواز و نقاشی های چشم نواز می توان جستجو کرد. البته این موضوع بدان معنا نیست که خلاقیت را فقط محدود به هنر و صنعت و ادبیات بدانیم. هر فکری که در ذهن جرقه ای ایجاد کند و منجر به عملی خرق عادت شود می تواند نمونه ای از خلاقیت باشد. خلاقیت عبارت است از اینکه فرد فکر می کند و ایده های نو و متفاوت ارائه می دهد. خلاقیت را می توان با تولید یا خلق اثری نو و متفاوت ارزیابی کرد، اما باید به خاطر داشت که هر خلاقیتی لزوماً منجر به تولید اثر قابل مشاهده نمی شود. فرد خلاق صاحب چیزی است که انسان های عادی فاقد آن هستند و از این رو ممکن است درک بسیاری از جنبه های روانی و شخصیتی وی برای دیگر انسان ها مشکل باشد  و گاه این صفت بیش از ظرفیت وجودی و تحمل فرد شده و خطر آن وجود دارد که انسان را در خود غرق کرده و کنترل وی را به دست گیرد.

درباره خلاقیت تعاریف و نظریه های متفاوتی ذکر شده است. خلاقیت گاهی به عنوان هدیه خدایان و گاهی نابهنجاری تلقی شده است. رابطه نبوغ با بیماریهای روانی حداقل از دوهزار سال پیش مورد بحث بوده است. ارسطو خلاقیت را با صرع،  مالیخولیا، و افسردگی مرتبط می سازد. او نوشته است که در زمینه فلسفه، سیاست، شعر و هنر افرادی که برجسته شمرده شده اند همگی تمایل به افسردگی داشته اند. یکی از نظریه های باستانی خلاقیت، آنرا به عنوان دیوانگی درنظر می گیرد. این دیدگاه، خودجوشی و غیرعقلانی بودن خلاقیت را نتیجه جنون می داند. موضوع نبوغ و دیوانگی قرنها ادامه یافت. بحث مالیخولیا در قرن 16 و 17 میلادی میان هنرمندان رواج شدیدی یافت. لمبروزو در کتاب معروف خود ( بشر نابغه ) تاکید می کند که انسان به مقتضای ساختمان زودشکن اعصاب خود، خواه ناخواه به سوی جنون سوق داده می شود و نبوغ را یک نوع جنون انسانهای خوشبخت می داند که آنان را به جای سوق دادن به بیمارستانهای روانی، به اوج شهرت و افتخار می رساند. از بررسی های رنک که دانشمندان و هنرمندان را به وسیله آزمونهای فرافکن مورد بررسی قرار داده  و همچنین مطالعه زندگی هنرمندان نامی و مشهور این نتیجه حاصل می شود که احتمالاً بین خلاقیت هنری و اختلالات روانی رابطه ای وجود دارد. برای مثال در تحقیق رنک، ارنست همینگوی، ویرجینیا ولف، هارت کرین، چاترتن، شلی و ساموئل واتسون جزء آن دسته از دانشمندان و هنرمندانی بودند که بیش از دیگران با مشکلات روانی دست و پنجه نرم کرده اند. موسیقی دانان مشهور مانند بتهوون، شوبرت و چایکوفسکی دچار افسردگی بوده اند. بررسی زندگی ادوارد مانچ نقاش مشهور آلمانی نشان می دهد که از هذیان های تعقیب و توهمات شنیداری رنج می برده است. ون گوگ نقاش مشهور نیز مبتلا به صرع و نوسانات شدید خلقی بوده است. چارلی چاپلین، کارگردان، نویسنده و هنرپیشه بزرگ جهان هم دارای نوسانات خلقی بوده است. هنری مورنو دارای اختلال شدید منیک دپرسیو بوده و سرانجام دست به خودکشی زده و مارلون براندو سالها تحت رواندرمانی بوده است.

                                            

در تحقیقی 391 مرد مشهور در علم، فلسفه، سیاست و هنر مورد ارزیابی قرار گرفتند. این افراد شامل دانشمندان و مخترعان، فلاسفه، نقاشان، مجسمه سازان و موسیقی دانان و رمان نویسها بودند. از میان آنها انحرافات شدید شخصیتی فقط در هنرمندان دیداری ( نقاش و مجسمه سازی) ونویسندگان دیده شد. افسردگی، الکلیسم و مشکلات جنسی نیز بیشتر از سایر گروهها در میان هنرمندان شایع بود. به طور کلی از 34 بازنگری پژوهشی در این زمینه بسیاری از مولفان اصرار داشته اند که بین خلاقیت و بیماریهای روانی ارتباط علمی وجود دارد

البته لازم است در ذیل این تحقیقات و تحقیقات بی شمار دیگری که انجام شده این نکات را هم درنظر گرفت:

1-   تحقیقاتی که ذکر شد به رابطه بین خلاقیت هنری و اختلالات روانی پرداخته اند. به کلمه رابطه دقت کنید. در تحقیقات وقتی ما رابطه بین دو عامل را بررسی می کنیم نمی توانیم از آن یافته رابطه علت و معلولی به دست آوریم. یعنی با تکیه بر این تحقیقات نمی توان مشخص کرد که خلاقیت اختلال روانی را ایجاد کرده یا اختلال روانی خلاقیت را. ما فقط می توانیم پیش بینی کنیم که با افزایش خلاقیت هنری احتمالاً رفتار نابهنجار یا اختلالات روانی هم افزایش می یابند.

2-   در تفسیر نتایج به دست امده از این تحقیقات درنظر گرفتن این نکته ضروری است که باید عوامل دیگری را که می توانند بر این نتایج دخالت داشته باشند مورد بررسی قرار داد. یکی از ملاکهای نابهنجاری قلت آماری است. در این ملاک افرادی که در مقایسه با جمعیت کلی در یک ویژگی به خصوص در یک نقطه بسیار بالاتر یا بسیار پایین تر از میانگین جامعه قرار می گیرند نابهنجار محسوب می شوند. از سویی گرایش به متفاوت بودن یا خاص بودن در میان هنرمندان ممکن است به شکل ناخودآگاه در پاسخ به پرسشنامه ها یا ابزارهایی که ملاک تفسیر قرار می گیرند اثر سوء گذاشته و منجر به این نتیجه شود که هنرمندان نسبت به میانگین انحراف زیادی دارند

3-   در میان مطالعات انجام شده عمدتاً به اختلالات خلقی نظیر افسردگی، اختلالات دوقطبی و نوسانات خلقی و در برخی تحقیقات به اختلال شخصیت مرزی و اسکیزوتایپی اشاره شده است. بنابراین هر بیماری یا اختلال روانی با خلاقیت در ارتباط نیست و به نظر می رسد بیشتر نوروزها با خلاقیت در ارتباط باشند تا سایکوزها1

4-   با نگاه خلاقانه و متفاوت نسبت به نتایج به دست امده از این تحقیقات می توان نتیجه استثنایی هم گرفت و آن اینکه اختلالات روانی نه تنها یک ننگ و بدنامی نیست بلکه ممکن است نشاندهنده استعداد فرد در زمینه مسائل هنری باشد و فرد مبتلا به اختلالات روانی می تواند به جای اینکه به خاطر ابتلا به این اختلالات ناراحت باشد و احساس گناه نماید مثبت تر به موضوع نگاه کند که این نگاه مثبت اثری موثر بر توانایی مقابله با بیماری ایجاد می کند.