خردمند راسزاوار است که از پنج کس بپرهیزد:
بخشنده ای که اوراخوار داشته باشد.
فرومایه ای که اورا گرامی داشته باشد.
خردمندی که محرومش داشته باشد.
نادانی که با او شوخی کرده باشد
و
بدکاری که باوی معاشرت کرده باشد.
وقتی مردی یک زن را مورد توجه قرار میدهد، قوه تخیلـش بکار می افتد. در اغلب موارد اینکه او چه چیـزی پوشـیـده است اهمیت ندارد. برای مردان، قوه تــخیـل باعـث ایـجـاد پیش بینی ها و امید به آشنایی میگردد!از طرف دیگر هنگامی کـه یـک زن مـردی را مـورد توجه قرار مــی دهــد، بــندرت در وحله اول تفکرات جنسی در مورد او بـه ذهـنـش خطور میکند. بیـشتر احتمال دارد که وی او را مورد توجه قرار دهد به این دلیـل که شبـیه مردی است که میتواند از خود به لـحاظ جسمانی، احساسی و مالی مراقبت نماید و بـنــظر میرسد که میتواند بر اغلب چالشها و سختی های زندگی فائق آید. متاسفــانـه بـرخـی از مــردان بسیاری از ارزشـهـای والای انسانی را نادیده گرفته و وقـتـی زنـی را مـورد تـوجـه قـرار می دهند، دو فکر نکوهیده و ناپسند زیر به سرعت از ذهنشان خطور مینماید:
1- او بدون لباس چگونه بنظر خواهد رسید؟
2- روابط جنسی او چگونه خواهد بود؟
هنگامی کـه زنـان مـردی را مورد توجه قرار می دهند، معمولا سه فکر از ذهنشان عبور میکند:
1- آیا شاغل است؟
2- آیا شغل خوبی دارد؟
3- آیا او میتواند شغل خوبی را تـا مـدتی کـافی حفظ کند تا هر دو بتوانیم از مـنفعت آن بهرمند شویم؟
شاید این دلیل آن باشد که چرا مردان احـساس میکنند پذیرفته شدن آنها توسط یک زن منوط به گذراندن یک تست مشکل در مورد وضعیت جسمانی و مالیشان است. مردها نگاهی سر سری دارند، زن ها موشکافانه میبینند . بـرخـلاف بـاور عـمومی، زنـها بـیشتر از مردان به مسائل دیداری اهمیت می دهند. آنـها تـمایل دارنـد آنچه را که دوست دارند ببینند. این دیدن لـزوما همـراه با خـیـره شـدن و زل زدن نیست و لزومی ندارد که آن چیز کاملا واضح و آشکار باشد. یک نـگـاه گذرا کافیست که تمام جزئیات در ذهن آنها ثبت گردد. مردان تحسین می کنـنـد زنـان تـفتیش؛ یک زن ممکن است قبل از اینکه چشم در چشم یک مرد دوخته باشد و یـا ایـنـکه توجهش را به خود جلب نموده باشد، بخواهد تصمیم به علاقمند شدن به آن مرد بگیرد.
مـردان پـستی بلندی ها و برجستگی ها را مورد توجه قرار می دهـنـد، زنان ساخـتـار و بـنیان را. آنها به چشمها، دستها، دندانها، لبـخـند و کلاس مردان نـیـز توجه می کـنـنـد. زنهایی که بیشتر به خصوصیات وجودی مردان اهمیت می دهنـد، به مردان صادق، اهل گردش روی، قابل اعتماد و با استیل، زیرک، خوش مشرب و باکلاس توجه میکنند. چنین مردانی به عـنـوان افرادی دوست داشـتـنی، مـهربان و علاقمـنـد بـه دیـگران درنظر گرفته می شوند. آنها محدوده وسیعی از تماسها و بـرخـوردهای شـخـصی را ایجاد و نگهداری میکنند. زن ها از چشمهایشان بـرای برقراری ارتبـاط با مـرد مورد علاقه خود استفاده میکنند. از طرف دیگر مردها، از تماسهای چشمی و دیداری در مورد زن مورد علاقه خود اجتناب مینمایند.
با اینکه زنها می گویند که دوست ندارند یک مرد به بدن آنها خیره شود، وقتی مـردی که ممکن اسـت به او عـلاقمند باشند عمیقا در چشمهایشان نگاه میکند، بدون اینـکه ابراز کنند، احساس شعف و شادمانی بسیار می نمایند. مردی که میداند برای انتقال علاقه خود به همسر آینده اش چگونه باید از چشمهایش استفاده کند موفقتر از مردی خواهد بـود که از نگاه کردن مستقیم به چشمهای زن مورد علاقه اش خودداری می کند. تبادل تماسهای چشمی مرحله آغازین ابراز علاقه محسوب میگردد.
شیطان گوید که :
من آنقدر بدین ابلهی نیستم که اول بار مومنی را به کافری دعوت کنم که اول بار او را به شهوات حلال حریص کنم.
چون بر آن حریص شد هوا بر وی چیره گردد و قوت گیرد آنگاه به معاصی وسوسه کند تا مرا آسان تر بود . آنگه به کافری وسوسه کنم.....
موسیقی:
موسیقی تراوش احساسات و اندیشه های آدمی ومبین حالات درونی وی می باشد. شنیدن یک آهنگ آرامبخش وجذاب می تواند پایان پذیر خستگی روزانه شما باشد .
واژه موسیقی که در عربی قی تلفظ می شود ریشه یونانی دارد. از زمان منصور خلیفه عباسی توجه به آثار یونانی آغاز شد. وسپس در دوران هارون پنجمین خلیفه عباسی ( 198-218ه-) با تاسیس بیت الحکمه به اوج خود رسید.
مقارن همین دوران بود که واژه موسیقی راه یافته و به تدریج جایگزین غنا عربی شده است. بر اساس مدارک موجود واژه موسیقی و هم خانواده های آن در مفتاح العلوم خوارزمی و رساله موسیقی اخوان الصفا دیده می شود که هردو متعلق به سده چهارم هجری (دهم میلادی)است. خوارزمی در تعریف موسیقی می گوید: موسیقی به معنی پیوند آهنگ هاست . تعریف ساده موسیقی یا صداهای موسیقایی ،صداهای خوشایندی می شود که انسان از شنیدن آنها احساس لذت می کند.
با بالا رفتن سطح فرهنگ و هنر معلوم شد صداهای خوشایند ، صداهایی هستند که از نظمی خاص پیروی می کنند،وبین آنها نسبت های معینی وجود دارد برای همین عدد در موسیقی دارای اهمیت بسیاری است. تا جائی که فیثاغورث معتقد است که عدداصل وجود در آفرینش است.
پیروان او اجسام را هر یک عدد می داشتند و معتقد بودند که چون کرات آسمانی وافلاک از یکدیگر فاصله های معینی دارند، از نسبت آنها نغمه های ساخته می شود وآوازها در اصل ناشی از حرکت افلاک هستند.
ابوعلی سینا می گوید: موسیقی علمی است ریاضی که در آن از چگونگی نغمه ها ، از نظرملایمت وتنافر وچگونگی زمان های بین نغمه ها بحث می شود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تالیف کرد.
ابونصر فارابی در احصاالعلوم موسیقی را علم شناسایی الحان می داند که شامل دو علم است: یکی علم موسیقی عملی و دیگری علم موسیقی نظری. امروزه نیز این تقسیم بندی در موسیقی وجود دارد . افلاطون در تعریف موسیقی می گوید : موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح و جهانیان و بال به تفکر،وجهش به تصور، وربایش به غم وشادی ،وحیات به همه می بخشد.
مرحوم خالقی درکتاب نظری به موسیقی می نویسد: موسیقی صنعت ترکیب اصوات و صداهاست به طوری که خوشایند باشد وسبب لذت سامعه و انبساط و انقلاب روح می گردد.
صد شیر گرسنه در رمه گوسفندان چندان تباهی نکنند که یک ساعت شیطان کند.
وصد شیطان آن تباهی نکند که یک ساعت نفس آدمی با وی
آنکس که حق را دوست داردخداوند سه خصلتبه وی دهد:
۱- سخاوتی همچون سخاوت دریا
۲- شفقتی چون شفقت آفتاب
۳- . تواضعی چون تواضع زمین
حکیمی فرمود:
دشمن ترین آفریدها نزد خدا دونفرند:
۱- مردیکه خدا اورابه حال خود گذاشته واز راه راست دور افتاده . بارگناه دیگران را بر دوش کشیده وگرفتار زشتی های خود نیز می باشد.
۲-مردی که مجهولاتی به هم بافته .ودر میان انسانهای نادان امت . جایگاهی پیدا کرده است. در تاریکی های فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا کور است.
آدم نما ها او را دانا و عقل کل می دانند.و خودش نیز به این باور رسیده .
هیهات که از انسانیت و هم نوع دوستی بسی فاصله گرفته است.
چگونه خانه دنیا را تعریف کنم . که ابتدای آنسختی و مشقت است و پایان آن فنا و نابودی!!
در حلال حساب . و در حرام آن عذاب است و بس.
کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد. اورا اگاهی می بخشد وآنکس را که چشم به دنیا بدوزد کور دلش می کند.
پس تف بر این دنیای فانی که همه چیزش فانیست و پایگاهی ندارد . همچون گف روی دریا.
بهتر آن نیست که هم دیگر را دریابیم به خاطر او که همه چیز ما از اوست.
ای خدای یکتا. از اینکه من را آفریدی ازت ممنونم.
از اینکه همه نعمتهایت را در اختیار من قرار دادی سپاسگزارم.
بار الهی دوستد دارم چون محبوت ترینی. می پرستمت چون خدایی . می ستایمت . چون یکتائی
و سر سجده به درگاهت می گذارم چون تنها و تنها خدایی را تو لایقی و بس.
پس دستم بگیر ورهایم مکن که نیازم به توست . ای بی نیاز ترین .
می ستایمت و حلقه نشان بندگیت را با افتخار بر گردن می آویزم.
نیازم به توست ای بی نیازترین. و نگاهم به توست .ای سخی ترین .
اگر رحم و کرم و سخاوتد نبود .
اگر عطا و عنایت و ستاریت نبود ....... وای بر من بود و بس.